۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

درست بنویسیم


از دید تارنگار،درست نویسی از اثر گزارترین پدیده ها در درست زیستن است.آری درست گفتن ودرست نوشتن ،از آنجا که پر بسامدترین کار هر کس است،می تواند اثر گزارترین نیز باشد.اگر در گفتار ونوشتار خود دچار نادرستی روزمره بشویم وبه توجیه آن بپردازیم،سراسر زندگی خود را گرفتار ویروس آلودگی وتوجیه گری کرده ایم.ما اگر در درست گویی ودرست نویسی خود را مسئول ندانیم در کجا ودر چه موردی با مسئولیت عمل خواهیم کرد؟

از پدیده های شوم وبسیار نادرست واثر -بد-گزار در گویش و نویسش؟یکی هم بکاربردن حرف تازی در نام واژه های خارجی وغیر تازیست که هیچ گونه منطقی با خود همراه ندارد.

بکار بردن ح-ق-ص -ض -ط -ظ -ث -و..در نوشتن نام های غیر عربی -فارسی یا دیگر زبانها -ازبدترین نمونه هاست..عجیب آنکه خود عرب ها -بدرستی -وبه قیمت نابودی واژه ی غیر تازی -اما برای پاسداری از زبان خود-اینکار را نمی کنند.

عرب گریگوری پک را می نویسد:غری غوری بغ ! وچین را : صین ! وحتا از ت وس در اینگونه موارد چشم پوشی میکند چرا که لابد اینها اندکی عجمی هستند.ما ایرانی ها اما!؟ برای خودنمایی ودانش نمایی؟آماده ایم که حتا در سمت سرپرست نگاهبانان !زبان فارسی از یافتن وبکاربردن واژه های گم وگور شده ی تازی که خود عربها هم آنرا فراموش کرده اند،ترسی ونگرانی ای نداشته بلکه ارشمیدس وار فریاد یافتم یافتم سر میدهیم.بیایم زبان خود را که گرانبها ترین میراث وماترک نیاکانمان است را مسئولانه چاس بداریم.ارستو-استوره-توس-تهران-تهماسب-تهمورس-تاووس-باتری -تراز-تاق-اتاق-افلاتون-توفان-و....

۱۳۸۷ خرداد ۱۳, دوشنبه

زبانهای ایرانی


کهن ترین گزارشی که درباره ی زبان دری داریم گفته ی ابن مقفع است که ابن ندیم در کتاب گوید، زبان های فارسی عبارتند از فهلوی و دری و فارسی و خوزی و سریانی، فهلوی منسوب است به فهله، نام پنج شهر است و آن اصفهان و ری و همدان و ماه الفهرست آورده است. ابن ندیم می نویسد : « عبدالله بن مقفع نهاوند و آذربایجان است. و اما دری زبان شهرهای مداین بود و درباریان به آن سخن می گفتند و منسوب به درگاه پادشاهی است و از میان زبان های مردم خراسان و خاور، زبان مردم بلخ در آن بیش تر بود. و اما فارسی، زبان موبدان و دانشمندان و مانند آنان بود، و آن زبان مردم فارس است. و اما خوزی زبانی است که با آن شاهان و امیران در خلوت و هنگام بازی و خوشی با پیرامونیان خود سخن می گفتند. و سریانی زبان اهل سواد و نوشتن و هم نوعی از زبان سریانی فارسی بود.»

۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

سد را صد نکنیم



دکتر غلامعلی حداد عادل ،ریاست محترم فعلی مجلس و رییس سابق فرهنگستان زبان وادب فارسی ومدیر مسئول نامه ی فرهنگستان....سرمقاله ی شماره ی سوم = زبان معیار
...عنصر دیگری که خارج از معیار است گرده برداری از زبان بیگانه است که با ترجمه های ناشیانه شایع شده است.....عربیگرایی متکلفانه نیز به زبان معیار صدمه می زند......لیکن ممکن است کسانی پیدا شوند که در عربی پیاده با شند وبا این همه از راه مفاخره به این هوس -بیفتند که عربی مهجور در کلام درج کنند واین طبعا" به زبان معیار آسیب میزند.اما مواردی هست که یک تعبیر بجای عربی گره گشا وچاره ساز می شود.برای روشن شدن....درفرانسه لغت آکولر-داریم وآن در موردی بکار می رود که ...یا کسی در جدل حریف را چندان مستاصل کند که راه فرار برایش باقی نماند و به اصطلاح گیر بیفتد.معادل این واژه در -عربی- افحام –است به حای حطی-که در کتب مصادر "درمانیدن کسی را"....معنی کرده اند.....راقم این سطور در موردی این تعبیر –افحام –را در نوشته اش بکار برده چون دیده است هیچ عبارت دیگری به این فصاحت وایجاز و قوت مراد اورا نمی رساند .نمیداند کار درستی کرده است یا نه...پایان مقاله.
پرسش از جناب دکتر : اگر کسی عربی نداند ودر این مقاله وبجای آن واژه از زبان روسی ویا هندی ویا ..کمک بگیرد، قابل قبول است والبته زبانهای دیگر؟ وایا در سمت رییس فرهنگستان ،این کار شما چراغ سبزی برای دیگران نیست ؟و......و......و......و در گویش لری بختیاری برای این منظور واژه ی –گپ =gep را بکار می برند.
برابر کم اوردن در پاسخگویی وسکوت .همراه با(کردن) –گپ کرد=خاموش شدن..... وایا این بر ان برتری ندارد؟

۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

گوش راه ورود وزبان راه برون شد پاکی وناپاکی هاست



اهواز خیابان کاوه وبوی خوش سبزی ومیوه وآنسو تر بوی ماهی تازه و.....خرما .خرما فروش !که پهنای مغازه اش در اثرانحصار وراثت های مکرر به یک ونیم متر نمی رسید،انواع خرماها را بنمایش گذاشته بود ونام برخی را با خط بسیار خوشی نوشته و...چشمم به گنطار افتاد .خرمای ریز وعسلی وبسیار خوشمزه که مخصوص بهبهان است.پیش از سفارش خرید به فروشنده گفتم چرا نام خرما را با ط نوشته اید؟ با تعجب پاسخ داد خوب گنتار عربیه !گفتم اما در عربی گ نداریم .فکری کرد و سپس ابزار خوشنویسی را از درون کشو بیرون آورد و....خرمای گنتار ...ومن که برای خرید یک کیلو رفته بودم،پنج کیلو سفارش دادم....اصلن هم سنگین نبود.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

اندیشه ی نیک با زبان نیکو امکان پذیر می باشد


استاد : برخی بتصور خود با اوردن کلمات من دراوردی که خود هم معنی آنها را نمی فهمند می خواهند پارسی را نجات بدهند.زهی خیال باطل ،اینها بجای شجاعت وشهامت و غیرت و ...چه می آورند؟
شاگرد : استاد چرا از من می پرسی !از کورش وداریوش وخشایار و انوشیروان وبهرام وخسرو وشاه اسماعیل وشاه عباس و اصلن از رزمندگان جنگ تحمیلی بپرس.
استاد :...................................................................................................................................................................

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

سد ر ا صد نکنیم



استاد :من از کسانی نیستم که ابن سینا را پور سینا وطبری را تبری واصطخر را استخر بنویسم.
شاگرد : استاد دراین صورت چه فرقی بین شما والکساندر گجستک و فلان ابن فلان که استخر را ویران کردند،وجود دارد!؟
استاد باخود :براستی وقتی که ما حتا از عهده ی تلفظ این حروف بر نمی آییم چه لجاجتی باخود داریم....وبه آرامی شروع به تکرار حرف ها کرد ،ص ..ض..ط..ظ..ث..ق..وبعد س..ز..ت..س..وباز هم باخود :نه نمی توانم نه...هرجور بنویسیم باز هم همان را میگوییم.س ت ز غ .

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

یادروزخردمندایران -فردوسی بزرگ


نمیرم از این پس که من زنده ام....



برآوردم از خاک کاخی بلند.....

چو ایران نباشد تن من مباد....

ما پاس زبان پارسی فردوسی رانگاه نداشته ایم



بدنبال این پیش درامدها نمونه هایی از ناپاسداریمان از زبانمان را می اوررم تا.....


شاید صد کردن سد،چیز خیلی مهمی به نظر نرسد وروزانه چندین بار آنرا به همان شکل نادرست بنویسیم ویا ببینیم وبسادگی بگذریم.اما وقتی علت این نادرست نویسی را جویا شویم فاجعه! آغاز می شود.( سد را صد می نویسیم تا با سد =اب بند اشتباه نشود.) لغت نامه ی استاد دهخدا.
خوب این کار بدست من عامی که انجام نشده که خیلی بد آموزی نداشته باشد.این کار وآن توجیه کودکانه!بدست استادان زبان وادب ودانشمندان این قوم انجام شده وبنابراین از من شاگرد و..باید انتظار خیلی ازین بدتررا داشت که یکی هم میتواند دنده عقب رفتن با خودرو در خیابان یکطرفه باشد!یا گرفتن کمربند خودرو بادست وادای بستن آنرا دراوردن!ویکی هم.....شما بگویید...(عکس:ترکی مثنوی فارسی را به امریکایی هدیه میدهد.)

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

نوزایی بزرک


گفتیم که ایران وایرانی بارها، به ناچار ،دست به بازسازی خود زده اند.این دوباره آغازیدن ها زمان وتوان بسیار از انها گرفته است ونیروووقتی که می بایست صرف توسعه وپیشرفت کشور میشد به دوباره کاری ها واز هیچ اغازکردن ها میشد.نوزایی بزرگ ایرانیان در سده های سه وچهار واوج ان یعنی سرایش شاهنامه ی بزرگ خردمند بزرگ توس،باردیگر نام ایران وایرانی را در بلندای تاریخ وجغرافیای خاور نزدیک و..قرارداد تا جایی که آرزوهای خفته ی بسیاری سراز خاک وخاکستر سده ها برون زد وامیدهای فراوان پدیدآورد اما....!دیری نگذشت که بلای ترک وتاتاروترکمن ومغول،این بار از خاور وخراسان،همه چیز را باخاک یکسان کرد و هیچی دیگر به مراتب بزرگتر!...درتمام این سربلند کردنهای پس از ویرانی تنها وتنها زبان بود که ستون سربلندی بود وبه باوری نیروی اهورایی نگاهبان این مرز وبوم وفرهنک و شهریگری آن،یاهمان رستم دوران ،همانا زبان پارسی بود وبار بسیارگرانی که از سدها وهزارها سال زایش دانش وفرهنگ بردوش می کشید.اینک باید دید که آیا ما پاس انهمه پهلوانی زبان پارسی را نگاه داشته ایم؟

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

ایران نوزاد!


هرچند ایران ما وما یکی از کشورها وملت های کهنسال با تاریخ چند هزارساله هستیم اما پیشامدهایی سخت وسهمگین در برش هایی از این تاریخ دراز،مارا مجبور به ازسر گیری زندگی همچون کودکی تازه بدنیا آمده نموده وآمزش دوباره ی الفبای زندگی.از جمله ی این برش ها یکی تازش تازیان است به بهانه ی دین .اما همین تازیان -بویژه در دوران فرزندان هند جگرخوار!چنان بلایی بر سر ایران وایرانی اوردند که هر انچه تاریخ بود وگذشته ویاد ویادمان به فراموشی سپرده شد.در مدت یک سده ،که دربرابر هزاره های تاریخ ایران،چشم برهمزنی بیش نبود،نام ایران ونامهای ایرانی گم شد.ساخته های دست پدران وپدربزرگان را به دیووددنسبت دادند وبه تقلید از تازی ها نیاکان ،عجم وآتش پرست شدند و فرزندان انها برده وبنده(موالی)ووجود آنها وابسته ی قوم وقبیله ی تازی.و...درچنین جهنمی بنام زندگی می بینیم که برومند فرزندانی از این مرز وبوم،با به چون وچرا گرفتن آنچه می گذشت وتلاش برای آگاهی از بود وباش خود وهم تبارانی که در زیر بدترین شکنجه های تن وجان روزگار را به زشت ترین شکل میگذراندند-در زیر فشارهای همه سویه ی عوامل خلیفگان،با به خطر انداختن زندگی خود وخانواده و...ققنوس وار سر از خاکستر تاریخ بیرون آورده ودرخواست حقوق خود وهم میهنان خود میکردند.اینک ایا هیچ خردمند وخردورزی می پزیرد آنهمه تلاش را با آنهمه شکنجه وکشتار وسوختن وچشم دراوردن وسر بریدن وتکه تکه کردن-که نمونه های بسیار در تاریخ خونبار مبارزات سرداران وسربداران ما وجود دارد-به یکباره به فراموشی بسپاریم وبه جای نخست،کودکی وشیرخوارگی ،برگردیم؟

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

عشقه چیست ؟


برای پی بردن به بدآموزی های ناشی از بد زبانی یا همان زبان ناپاک،در اغازپیچک زیبا ولی کشنده وقاتل بی رحمی را به دوستان می شناسانم-باپوزش ازاستادانی که نوشته برایشان تکراریست--درشهر اهواز ودر دانشگاه جندیشاپور( درگذشته) واهواز( هم اینک )-باغ بسیاربزرگی هست -اگر هنوز باشد!-که ده هاسال وقت وانرژی،از سوی متخصصان دانشکده ی کشاورزی صرف جمع آوری و کاشت وداشت ونگاهداری از آنها شده است.بسیاری از درختان این باغستان از شهر ها واستانها وکشورهای گوناگون در آنجا گرداورده شده تا کارهای پژوهشی وآموزشی بر روی آنها انجام گیرد.در سالهای میانی دهه ی هفتاد ،پیچک بسیار زیبایی با گل های زیباتر، چتری از زیبایی برسر آن درختان گران قیمت انداخت وبسیاری را به نابودی کشاند.این پیچک زیبا که نام تازی آن عشقه است همان که با عشق همریشه است و هم تبار.همان نقش را در ازبین بردن درختان آن باغ انجام داده است که نا پاکی ها وبه اصطلاح بزرگان!غلط های مصطلح در زبان ما بازی کرده ومیکند اما با این تفاوت که کار تخریب آن پیچک با از بین رفتن درختان ،ونابودی خود،به پایان می رسد در حالیکه آلودگی زبان خود عامل تباهی بسیاری هنجارهای اجتماعی ما شده ومی شود....با نمونه هایی از این تباهی ها در اینده آشنا خواهیم شد.